۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

خوشا به حال آنان که رفتند...

یک شنبه هشتم شهریور هشتاد و هشت

.

.

وقت سحر، قبل از اذان، دعای آیت الله دستغیب رو پخش می‌کرد. به دوستان گفتم، خوش به حال اینا که زود رفتن،‌ چون اگه باقی می‌موندن،‌ وضعشون از چند حال خارج نبود:

.

.

یا به گوشه‌ای خزیده بودن و با سکوت مرگ‌آور خود، مردم و جوانان رو از هرچیزی که بو و اسمی از دین و اسلام در اون بود متنفر کرده بودن...

.

.

یا گوشه‌ای نشسته بودن و کاری از دستشون بر نمی‌اومد و غم می‌خوردن و از غصه دق می‌کردن...

.

.

یا جراتشو داشتن و اعتراض می‌کردن و حصر و تبعید و اعتراف و هتک حرمت و ضیق دنیا رو به جان می‌خریدن...

.

.

و یا این‌که دست به دست کودتاچیان می‌دادن و ننگ دنیا و لعنت ستم‌دیدگان و عذاب اخروی رو به خاطر خوشایند حقیران و بی‌مایگان به جان می‌خریدن...

.

.

10 نظرات:

نگار گفت...

حالا امثال شهید دستغیب که قدیمی تر هست شهادتشون ولی درمورد ایت الله بهجت که حدود یکماه قبل از انتخابات فوت کردند هم همینو میگن

نگار گفت...

راستی دلیل همزمان نوشتن در دو وبلاگ چیست؟؟؟

نمیشه در اون یکی رو تخته کنین؟

همینطوری گفت...

سلام خانوووم دکتر!!!! می خواستم کامنت نذاشته برم پی کارم که یهو رنگ سبز نوشته ات جلبم کرد. اینهمه خواننده مداری شما مایه تحسین است. یاد بگیرن این وبلاگ نویس هایی که کلی ادعاشون می شه. مرسی از بابت انتقاد پذیریت.
راجع به دختر شهید پورآقایی هم بنویس. باید رسوا کرد این کودتاچیها رو. اشکم دراومد از بلای فجیعی که سر دختر معصومش اوردن. بعد تجاوز اومدن پایین تنه شو به کل سوزوندن که آثار جرمشون مشهود نشه. بعدش هم بردن تو یکی از گورهای بی نام و نشان دفنش کردن. از این همه ظلم و این همه شقاوت فقط می تونم به خدا پناه ببرم.

نسترن گفت...

هر وبلاگی موضوع خاص خودشو داره، اون برا خودش عالمی داره و شامل زندگی روزانه ام هست، این بیشتر سیاسی و اجتماعیه... اما در مورد اون خانمه، به اندازه کافی در اینترنت نوشته اند، هدف این وبلاگ دیگه خبررسانی نیست، بلکه تحلیل و نگرش از زاویه ی دید نسترن خانومه!!!
ببخشین که این بار دیگه مشتری مدار نیستیم!!!

مرگ بر ديكتاتور گفت...

سلام،
واقعا خوشا به حال آنان كه رفتند!
ممنون كه مرا براي حضور در وبلاگ سبزتان فراخوانديد.
موفق باشيد و سبز انديش

میثم گفت...

سلام. نظر من یکم در این مورد با شما تفاوت داره. من میگم خوشا به حال اونا که موندند و فرصت اینکه شجاعت خودشون رو ثابت کنند رو از دست ندادند. همیشه پیش خدا کسی سربلندتره که از آزمون سخت تری نمره قبول گرفته باشه.
-------------------
این آدرس رو هم با نام سبز سبز سبز لینک کردم
-------------------
هر وقت وبلاگ رو آپ کردی لطفا من رو هم خبر کن. باعث خوشحالیه منه که بتونم از نظرات شما استفاده کنم.

بیخودی ها گفت...

سلام دوست من . ممنون که خبرم کردی . منزل نو مبارک . اما ایکاش میرفتی بلاگ اسکای . خیلی راحته هم کامنت گذاشتنش ؛ هم فضای قشنگی داره .
راجع به دستغیب گفتی . آیا دستغیب مگه همون ذهن متحجرنیست که کتاب معاد رو نوشته و اصلا معلوم نیست مستندات این کتاب وحشتناک رو ازکجا آورده و اینطوری داشت شتشوی مغزی میداد مردم رو ؟
موفق باشین شما رو لینک می کنم .
فقط لطفأ به من بفرمایین شما قبلا کدوم وب رو اداره میکردین که اومدین تو این وب جدید تا من بتونم لینکتونو تغییربدم . بعلاوه به هرحال بفهمم نویسنده ی کدوم وب بودین ؟

بیخودی ها گفت...

سلام دوست عزیز! من آپ کردم . خوشحال میشم بیای پیشم .

همینطوری گفت...

سلام. فکر نمی کنم استفاده از لفظ مشتری برای خواننده هات خوشایند باشه عزیز!
هرچند اگر بنویسم که ادب مرد به از دولت اوست احتمالاً خواهی نوشت من که مرد نیستم!!!!

نسترن گفت...

لفظ مشتری یک واژه ی کلی برای مراجعین است که در علم مدیریت جدید استفاده می شود. هر ارایه دهنده ی خدمتی، باید سعی کند بیشترین میزان رضایت خدمت گیرنده را جلب کند. در این واژگان، در یک طرف، ارایه دهنده ی خدمت، و در طرف دیگر، خدمت گیرنده قرار گرفته است. واژه ی کلی که برای خدمت گیرنده استفاده می شود همان واژه ی مشتری است. ببخشین که من با توجه به رشته ی تحصیلی ام از واژه های علمی رشته ی خودم زیاد استفاده می کنم. شرمنده!