وقتی در اواخر دههي شصت خورشیدی، در جلسات دکتر سروش شرکت میکردم، باور خیلی حرفهایش برایم سخت بود. سالها گذشت تا دانستم که آنچه جوان در آینه میبیند، پیر در خشت خام میبیند و نخبگانی مثل او، چه شفاف، این روزها را میدیدند. مطلب زیر قسمتی از مقالهي ایشان با عنوان: در بارهی قرائت فاشیستی از دین است که میتوانید کتاب حاوی این مقاله را از این آدرس دانلود کنید...
* * * * *
قرائت فاشیستی از دین، امری نا آشنا نیست. برای خود نحلهای است و این نحله دیری است که ناکامانه میکوشد تا سیطرهی انحصاری خود را بر فرهنگ دینی کشور تحمیل و تحکیم کند و با نشاندن مهرههایی در دل نهادهای فرهنگی، احشا و امعای آنها را به زهر قاتل خود بیالاید...
در این قرائت از دین:
۱- در مورد آدمی:
الف. آدمیان همه متهم و مشکوک و بددین و بدخواهند، مگر اینکه خلافش ثابت شود (یهودیها بالاخص، همه بد و بدخواه و بداندیشند).
ب. فرد در مقابل دولت هیچ است و هیچ حقوقی ندارد.
۲- در مورد نظام:
حق با نظام است، نه نظام با حق، حق آنجاست که قدرت آنجاست، حق را با نظام میسنجند نه نظام را با حق.
۳- در روش:
الف. برای فروشکستن رقیب هیچ کاری نامجاز نیست (از دروغ زدن و افترا و پرونده سازی و آبروریزی تا ضرب و جرح بدنی).
ب. حمله بهترین دفاع است
ج. نزدیک شدن به قدرت بهترین تاکتیک است
د. عقوبت بهتر از پاداش و خشونت بهتر از عطوفت است
ه. تراشیدن دشمن موهوم بهترین گریزگاه است
و. ترویج کینه و نفرت کارگرتر از عشق و محبت است
ز. تکیه بر تئوری توطئه بهترین تحلیل است
۴- در مقولات سیاسی و اجتماعی:
طرفدار علم، پوزیتیویست است، طرفدار آزادی و دموکراسی، لیبرال است، طرفدار مدارا و تسامح، ماسونی است، طرفدار حقوق بشر، اومانیست است، طرفدار توسعه، کاپیتالیست و امپریالیست است و طرفدار هریک یا همهی اینها، غرب زده است
۵- در زبان:
پرطنطنه و پرمدعا و ولایت فروش و دروغزن و خشونتستا و ناسزاگو و رجزخواننده و لجن مالنده
۶- در دین:
دین مساوی است با تکلیف و تقلید و تکفیر و تزویر و تازیانه و لعنت و خشونت و محرومیت و عبوسیت و عربده و استبداد
۷- در شخصیت:
حَمَلهی قرائت فاشیستی و عَمَلهی استبداد دینی نوعا افرادی بیاعتقاد، کممایه، بدسابقه، متظاهر، قدرتطلب، رقیبشکن، مداح و متلونند، محفوف و محاط به لومپنها
این طایفه علیرغم رعد و برقی که میکنند، برگ و تگرگی نمیریزیند. قدرت در اندیشه و روش است، و اندیشهی اینان زبونتر از آن است که در دریای اجتماع موجی بیافکنند یا جزیرهی تازهای را فتح کنند. عصبانیتشان هم گواه این ناکامی است. یحسبون کل صیحه علیهم. زبان زمانه زبانی دیگر است و اینان بیجهت میکوشند تا خود را به کری بزنند. در روش، از این هم زبونترند. روششان روشی است برای ناکامی و باطلاقی است برای خودفرسایی. اژدها را هست قوت، حیله نیست
گو بدو چندان که افزون می دود ........... از مراد دل جداتر میشود
(مثنوی)
6 نظرات:
به به!
چه قالب خوشگلی...
این شد!
با سلام.
بله این قالب بهتر از اون شلوار لی است ولی با نام وبلاگ همخوانی ندارد کاش یک یک رنگ سبز کوچولو تو صفحه به کار برده بشه. مگه چی می شه؟ می دونی دکتر وقتی فردای انتقادم از اون شلوار لی اومدم دیدم قالبو عوض کردی کلی جوگیر شدم که ای بابا حرف ما چقدر خریدار داشته ما خودمون نمی دونستیم!! حالا اگه بعد از اون احساس غرور، یک رنگ سبز بهش اضافه نکنی کلی میخوره تو ذوقم و ممکنه افسرده بشم! بهرحال خواننده مداری یعنی همین دیگه!
خوبی انتخابات امسال همین مسائل است که نمونه شو شما نوشتی، خیلی ها تازه می فهمن که مثلاً طالقانی اون زمانها چه چیزهایی گفته یا همین سروش، یا مجتهد شبستری و ...
و همین آگاهیه که شخصیتهای مهم و فعال دیروز و چهره های منزوی اما دوست داشتنی امروز رو به توده ملت پیوند می ده. اینها امیدوار کننده است و به توصیه شما باید این روزها بیشتر دعا کنیم و از خدا بخواهیم که کمک کنه ملت بیدارتر بشن. بعد از اون نمایش مسخره آخری، خیلی از جوانهای 18-19 ساله ناامید شدن. میگن چه فایده وقتی هیچ «مرد» و مبارز واقعی پیدا نمی شه همشون می یان درجا می زنن و می گن غلط کردیم. این حرفهای جوانها نشون می ده که هنوز آگاهی سیاسی در جامعه ما رشد نکرده و ملت با این ترفندهای طائب و همکارانش فریب می خورن. باید برای این رشد و ارتقا، دعا کنیم.
همینطوری هم دعا می کند!
الهی آمین
ولی خدمتتون عرض کنم که عوض کردن رنگ وبلاگ کار سختیه!!!
ترکیب آبی با گل بهی رنگ خنک و آرامش بخشی ست
ولی گل بهی با سبز شاید قشنگ نباشه
ضمن اینکه قالب آماده ست
یعنی ایشون خودشون طراحی نکردند و برای دست بردن در اون باید با HTML آشنا بود!
ولی به نظر من قالب فعلی بسیار زیباست و نسترن خانووووم خیلی سلیقه به خرج دادند در انتخابش
امروز چقدر وبلاگها سوت و کورند! سر کار هستم و نمی دانم در مجلس چه می گذرد. هیچ کس هم اطلاع رسانی نکرده. روزه داری هم که مزید بر علت شده و سوزش معده و سردرد و دلتنگی و بغض و بیخبری و ... قاطی هم شدن. شما هم که تنبلی می کنی و نمی نویسی خب دیگه مجبورم یه چند وقتی تحریمت کنم و نخونمت شاید اینطوری جواب بده اون کتاب احمد دهقان رو هم سپردم به دوستان که برام بیارن. hamintory
مطلب جالبي بود.به قول ناشناس ، بعد از اين همه سال تازه مي توانم برخي مطالب را از ته دل قبول كنم و بخوانم.(طرفدار علم، پوزیتیویست است، طرفدار آزادی و دموکراسی، لیبرال است، طرفدار مدارا و تسامح، ماسونی است، طرفدار حقوق بشر، اومانیست است، طرفدار توسعه، کاپیتالیست و امپریالیست است و طرفدار هریک یا همهی اینها، غرب زده است )
آدمي تا در شرايط قرار نگيرد نمي تواند فهمي عميق از مسائل داشته باشد.
موفق باشيد
ارسال یک نظر